داستان لانه جدید _ داستانی برای کمک کردن و همکاری
داستان لانه جدید
✅هدف از قصه امشب کمک کردن و همکاری هست. امیدواریم کودکان شما از این قصه ای که ابرکودک آماده کرده لذت ببرند.
شروع داستان لانه جدید:
هزار پا هر روز با خودش میگفت: آخه این همه پای کوچولو به چه دردم میخوره ، من که نمیتونم با این پاها هیچ کار بزرگ و مهمی انجام بدم و به کسی کمک کنم و برای این موضوع خیلی ناراحت بود.
یه روز که هزار پا داشت تو باغ راه میرفت صدایی شنید ، صداها میگفتن: کمک کمک ، لطفا به ما کمک کنین لطفا به ما کمک کنین. هزار پا دور و برش رو نگاه کرد ، یه چاله کوچیک آب دید که چند تا مورچه داشتن تو آب دست و پا میزدن و نمیتونستن از آب بیان بیرون. هزار پا گفت: نترسید نترسید ، الان خودم نجاتتون میدم و بعد زودی رفت تو چاله تا بهشون کمک کنه تا مورچه ها از روی پشت اون بالا بیان و نجات پیدا کنن. هزار پا همون طور که رفت پایین تا مورچه ها رو روی پشتش سوار بشن پرسید: چیشد که تو چاله افتادین؟ یکی از مورچه ها که داشت شاخک هاش رو صاف میکرد گفت: امروز صبح وقتی بیدار شدیم دیدیم بارون اومده و آب تو لونمون جمع شده و همه خوراکی هامون رو خیس کرده. ما هم اومدیم تا کسی رو پیدا کنیم که تو بردن خوراکی هامون به ما کمک کنه ، هزارپا پاهاش رو نگاه کرد و رفت تو فکر و بعد به طرف لونه مورچه ها رفت و گفت: زود باشین پشت من سوار شین و خوراکی هاتون رو هم با خودتون بیارین ، جا برای اونا هم هست. مورچه ها با خوش حالی گفتن: الآن میایم و بعد از روی پاهای کوچولوی هزارپا بالا رفتن و روی پشتش سوار شدن و خوراکی هاشون رو هم با خودشون آوردن و هزارپا حرکت کرد و اونارو تا یه جای خیلی خوب برای لونه ساختن برد و مورچه ها یکی یکی از پشت هزارپا پایین اومدن و ازش به خاطر این لطفش تشکر کردن و اونوقت همگی با هم رفتن و با کمک هزارپا یه لونه جدید برای خودشون درست کردن.
هزارپا هم بعد از اون روز دیگه ناراحت نبود که پاهای زیادی داره و تلاش کرد که بتونه بیشتر به بقیه کمک کنه و اگه کسی مشکلی داشت با همکاری هم اون مشکل رو حل کنن.
دیدگاه شما